کودکان ایران زمین

عاشق این شعرم ♥ ♥ توی ده شلمرود

عاشق این شعرم ♥ ♥ توی ده شلمرود حسنی تک و تنها بود حسنی نگو بلا بگو تنبل تنبلا بگو موی بلند روی سیاه ناخن دراز واه واه واه نه فلفلی نه قلقلی نه مرغ زرد کاکلی هیچکس باهاش رفیق نبود تنها روی سه پایه نشسته بود تو سایه باباش میگفت: حسنی میای بریم حموم؟ نه نمیام نه نمیام سرتو می خوای اصلاح کنی؟ نه نمی خوام نه نمی خوام کره الاغ کدخدا یورتمه می رفت تو کوچه ها الاغه چرا یورتمه میری؟ دارم میرم بار ببرم دیرم شده عجله دارم الاغ خوب و نازنین سر در هوا سم بر زمین یالت بلند و پرمو دمت مثال جارو یک کمی به من سواری میدی؟ -نه که نمیدم چرا نمیدی؟ واسه اینکه من تمیزم پیش همه عزیزم اما تو چی؟ موی بل...
3 بهمن 1390

برگي از دفتر خاطرات يک نوزاد

برگي از دفتر خاطرات يک نوزاد  نويسنده: طيبه مرادي نصاري سلام! بدون هر گونه مقدمه چيني بايد بگم که اصولاً من نوزاد بدشانسي هستم. يه چيزي تو مايه هاي دالتون ها توي کارتون لوک خوش شانس. البته بايد بگم که اونا در مقابل من براي خودشون يه پا لوک خوش شانسن. شايد فکر کنيد که من از اون دسته نوزاداني ام که چون دختر خاله ام ماي بي بي چيک چيک خريده و من فقط ساده شو دارم احساس بدشانسي مفرط مي کنم، ولي بايد بگم که سابقه بدشانسي من به دوران جنيني و حتي قبل از اون برمي گرده. اصلاً بذاريد از اول شروع کنم: از ماجراهاي جنيني و حلق آويز شدن توسط طناب دار( منظور بند ناف مشترک ميان بنده و والده محترمه) که بگذريم، مي رسيم به لحظه تاريخي تولد که با شور و...
15 تير 1390
1